تاریخ : دوشنبه 91/6/13 | 10:4 عصر | نویسنده : مهرگان |
بیابان (1)
منطقه ای با بارندگی اندک، پوشش گیاهی کم و بی بهرگی از آب های سطحی. خاک کم قوّت و غالباً شور، بادهای تند، هوای بسیار گرم در روز و بسیار سرد در شب و فرسایش شدید از ویژگی های دیگر آن است.
بیابان در زبان فارسی، اعم از صحرا و کویر و هرگونه ناحیة خشک و بی آب و علف است. در زبان فارسی برای انواع متفاوت بیابان و دسته بندی سرزمینهای بکلّی خشک، خشک، نیمه خشک و کم بارش و درجه بندی آنها، معیار علمی دقیقی در دست نیست .
البته بیابانِ نوعی بکلی خشک نیست و انواعی از گیا و زیا، در آن یافت می شود. بخش های قابل توجهی از ایران حتی بعضی نواحی مرتفع را ـ جز درّه های سبز و مسکونی آنها ـ یا نواحی مرتفعی که بارش سالانة آنها حدود 350 میلیمتر است، که البته این مقدار برای کشت دیمی کافی است، مانند نواحی بسیاری در استان های آذربایجان، خراسان و کردستان و بلوچستانِ پاکستان و مشرق و مرکز افغانستان، می توان بیابان قلمداد کرد. بیابانِ نوعی می تواند دشت پهناوری باشد با آبیاری کم و محدود، رشته کوه های نامنظّم و ناپیوسته و میانگین بارش 100 تا 400 میلیمتر در سال و عموماً در ماه های سرد، با رطوبت اندک، تبخیر شدید و سریع و وزش بادهای تندی که در فصل های گرم گاه هفته ها ادامه دارد. ذخیرة آب های زیرزمینی در بیابان های ایران گاه کافی و فراوان است. عمق چاه ها تا سطح سفرة آب در نقاط مختلف تفاوت دارد و به صد متر هم می رسد.
در نواحی خشک ایران ، آبادی هایی که به آب دایمی دسترسی ندارند آب موردنیاز خود را معمولاً از ذخیرة آب های زیرزمینی ، از جمله از طریق قنات ، تأمین می کنند. تبدیل کردن بیابان به آبادی ، تنها از راه دست یافتن به منابع آب میسر بوده ، و البته ثبات سیاسی و اقتصادی همواره به این روند کمک کرده است . جایی که امکان آبیاری و کشت وکار می یافت به آبادی ، و هرجا که این امکان را از دست می داد متروک و به بیابان تبدیل می شد. شاهدهای تاریخی ، بومشناختی و باستانشناختی بسیاری مؤیّد این نکته است . حتی اکنون نیز ویرانة آبادی های بسیاری را می توان یافت که براثر همین عوامل ، رونق یافته یا حیات خود را از دست داده اند.
بازتابی از این وضع را نیز دراین بیت رودکی می توان دید:
بسا شکسته بیابان که باغ خرّم بود
و باغ خرّم گشت آن کجا بیابان بود
(صفا، ج 1، ص 384).
حدّ و مرز بیابان و آبادی ، نه تنها با عوامل طبیعی بلکه با علت های تاریخی نیز تعیین می شده است . به دلایلی ، محلی را برای سکونت و آبادی ، مناسب تر از جاهای دیگر تشخیص می داده اند، و عوامل اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی تأثیرهای خود را می گذاشته است .اقتصاد آبادی ها، وضع بیابان های مجاور را تحت تأثیر خود قرار می داده است . افزایش جمعیت ، رونق اقتصادی ، نیاز به فضاهای بیشتر از جملة عوامل مؤثری بوده که در روند تبدیل بیابان به آبادی کمک می کرده است . گیاهانی که کاربردهای خوراکی و دارویی داشته ، خار، هیزم ، زغال که سوخت آبادی ها، کوره ها و کارگاه های صنعتی را تأمین می کرده ، از بیابان های اطراف آبادی ها آورده می شده است . چادرنشینانی که در این بیابان ها زندگی می کردند، معیشت شان به اقتصاد آبادی ها وابسته بود. آبادی ها با سرمایه گذاری در زمینة احداث یا گسترش شبکة قنات ها می توانستند از بیابان ها و بیابان نشین ها بهره برداری کنند.
حفظ امنیت آبادی ها و راه های آنها که از بیابان ها می گذشته ، از اهمّ مسائل بوده است . در همة نواحی خشک آسیا، خطر هجوم و حملة طوایف بیابانگرد به آبادی ها و ناامن ساختن راه ها و زندگی شهری ، همواره وجود داشته است . هرگاه که طوایف بیابانگرد، آبادی ها را بی دفاع یا آسیب پذیر می یافتند، دست به یورش و تاراج می زدند، و این گونه یورش ها در نقاط مختلف آسیا بارها و بارها تکرار شده است .
تفاوت سنت های بیابانگردی و آبادی نشینی از تفاوت های ریشه دار فرهنگی ایران است . جایگاهی که بادیه نشینی در ادبیات عرب دارد، بیابانگردی در ادب فارسی ندارد. بیابانگردی در ایران نقطة مقابل زندگی متمدّنانه تلّقی می شده است . ایرانیان از بیابان ها می گذشتند، اما درآنها اقامت نمی کردند. انحصار ادبی شهرها نیز اهمیت تاریخی بیابان ها را نادیده گرفته است . انواع پیشداوری ها دربارة بیابانگردها، از آثار همین انحصار است . گرایش غربی ها در دوره های اخیربه زندگی ساده و ابتدایی در بیابان ، سبب شده است که تصوّرات کهن از تأثیر بومشناختی شیوة سنّتی زندگی بیابانگردی تقویت شود.
زندگی آبادی نشینی در ایران ، از تأثیرهای بیابان و فرهنگ بیابانگردی برکنار نبوده است . آبادی نشینان از رطوبت کم ، آفتاب فراوان ، افق های باز، نور و رنگ بی مانند، شب های خنک تابستان و روزهای گرم آفتابیِ بیابان های اطراف بهره مند می شدند. گشت وگذار آبادی نشینان کنار جویبارها، گردش در هوای آزاد، اسب دوانی و سیزده بدر در بیابان بود. لذت بردن از بیابان و ایمن بودن و آسودن در آبادی ، نشانه ای از برداشت ایرانی از محیط طبیعی است که از دیرباز تاکنون ادامه یافته است . باغسازی عصر ساسانی در فضاهای پهناور اما محصور، کاستن از خطرهای بیابان و افزودن بر لذت آن بود.
در قرن های اخیر، براثر افزایش جمعیت و گسترش آبادی ها و تبدیل شدن آنها به شهرهای بزرگ ، محیط طبیعی بیابان ها دستخوش تغییر شد. برای مثال ، سیّاحانی که در نیمة نخست قرن سیزدهم / نوزدهم از هند گذشته اند، به مشکلِ یافتن هیزم در بیابان ها اشاره کرده اند (فارستر، ص 190). کوشش برای حفاظت از طبیعت و زیست بوم بیابان ها از دهة 1330 ش /1950 آغاز شد (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به سازمان جنگلها و مراتع کشور و سازمان حفاظت محیط زیست ). خشکسالی طولانی مدت اواخر دهة 1340 ش /1960 و اوایل دهة 1350 ش / 1970 در چین ، هند، ایران ، پاکستان و صفحات ماوراءالنهر روند گسترش بیابان ها را تشدید کرد. برای مقابله با این خطر، تدبیرهای تازه ای اندیشیده و سازمان های جدیدی تشکیل داده اند، و مطالعه دربارة فنون و روش های مؤثر بیابان زدایی / کویرزدایی آغاز شده است . وظیفة «مرکز تحقیقات مناطق کویری و بیابانی ایران * » (تأسیس 1354 ش ) شناسایی مناطق کویری و بیابانی ایران از لحاظ طبیعی ، انسانی ، اجتماعی و محیط زیست و استفاده از نتایج پژوهش در عمران مناطق کویری و بیابانی است ( مؤسسات پژوهشی کشور ، ص 481).
منابع : ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران ، تهران ، ج 1، 1347 ش ؛ احمد مستوفی ، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت ، تهران 1351 ش ؛ ] مؤسسات پژوهشی کشور ( بخش دولتی )، تهران : وزارت فرهنگ و آموزش عالی ، مرکز تحقیقات علمی کشور، 1376 ش [ ؛ علی اصغر مهاجر، زیرآسمان کویر، تهران 1341 ش ؛ ناصرخسرو، سفرنامة ناصرخسرو ، چاپ نادر وزین پور، تهران 1350 ش ؛ احمدعلی وزیری کرمانی ، «جغرافیای مملکت کرمان »، فرهنگ ایران زمین ، ش 14 (1345ـ1346 ش )، ص 20ـ286؛
H. Bobek, Features and formation of the Great Kavir and Masileh, Tehran 1959; D. M. Currie, Report to the government of Pakistan on desert areas of West Pakistan, Rome 1956; Desertification and development: dryland ecology in social perspective, ed. B. Spooner and H. S. Mann, London 1982; J. P. Ferrier, Caravan journeys
and wanderings in Persia, Afghanistan, Turkistan and Baluchistan, London 1857; G. Forster, A journey from Bengal to England, London 1798; M. P. A. Jackson et al., Salt diapirs of the Great Kavir, central Iran , Boulder, Colo. 1990; C. MacGregor, Narrative of a journey through the province of Khorasan and on the north-west frontier of Afghanistan in 1875 , London 1879(esp.I,75ff.); C. E. Yate, Khurasan and Sistan , Edinburgh 1900;
برای صورت کامل منابع رجوع کنید به ایرانیکا ، ذیل "Desert" .
/ ب . اسپونر ، تلخیص از ( ایرانیکا ) /
.: Weblog Themes By Pichak :.