شاید ندانم معنی واقعی دوستی را...!!!!!
اما
میدانم دلم همیشه و همه جا دوستانه
برایت تنگ میشود....
دلتنــــــگ نشــــدی ببیــــــنی
چـــــگونه خوبتـــــرین خــــاطره هــــــا
بی رحــــــم ترینــــــشان می شــــــود …
لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و
عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم،
لمس کن
این با تو نبودنها را.
در کتاب چهار فصل زندگی...
صفحه ها پشت سر هم میروند...
هر یک از این صفحه ها ،یک لحظه اند...
لحظه ها با شادی و غم میروند...
گریه،دل را آبیاری میکند...
خنده یعنی اینکه...دل ها زنده است...
زندگی ترکیب شادی با غم است...
دوست می دارم من این پیوند را...
گرچه میگویند شادی بهتر است...
دوست دارم گریه با لبخند را...
یــاد آن روز بخیــر ،
یــاد آن روزِ سپــید .... یاد آن روز پر از عشق .... بخیر
یــاد آن روز کــه دیــدار تــو شــد قسمــت مــن
یــاد آن روز که نقــاشِ زمــان
طــرح ِ چشمــانِ تــو را
ساخــت انــدازه ی دیـوار دلــم
یاد آن روز که گرمای نگاهت
شعله انداخت به جان و تن من ....
یــاد آن روز بخیــر ...
.: Weblog Themes By Pichak :.